لحظه لحظه زندگی...
دیگه چیزی نمونده... کمتر از 24 ساعت دیگه...
تیک تیک ساعت و زمان : 24 دقیقه ی بامداد چهارشنبه 24 مهر... یک سال گذشت... به همین سرعت...
لحظه لحظه ی این یک سال رو خوب یادمه... از تولد و کبودی مهدیار و زیر دستگاه رفتنش تا بیماری هاش و اولین خنده هاش که همه ی خستگی رو از تنم بیرون می برد و می بره...
بابت این لحظه های ناب و بابت لحظه لحظه های زندگی آقامهدیار خیلی شکر هنوز به خدا بدهکارررم...
خدایا شکرررت...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی