مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

گل پسر مامان و بابا...

اولین کلمه... بابا!

این روزا آقا مهدیار خیلی شیطون شده و تلاش زیادی می کنه که یکم از جاش تکون بخوره که هنوز موفق نشده پریروز یعنی تو سن 7ماه و 10 روزگیش گفت بابا!!! الانم گاهی خودشو نشسته یکم رو زمین می کشه. وقتی می ایسته بکمک مبل خودش رو نگه میداره و چند دقیقه ای بازی می کنه. همچنان شکمو هستند ایشون   ...
5 خرداد 1393

بدون عنوان

شش ماهگی آقا مهدیار داره به آخراش نزدیک میشه ولی هنوز واکسنشو نخورده فردا یعنی یک هفته مونده به 7ماهگی بالاخره بعداز چند روزی مریضی و سرماخوردگی مهدیار قراره واکسن بزنه! از اتفاقات جدید این روزهای آقا مهدیار : - پریروز وقتی داشتم با گوشی کار می کردم و هی می خواست اونو از دستم بگیره، گفتم ا! که یکدفعه بغض کرد و زد زیر گریه و ما تازه فهمیدیم بله آقا دیگه دعواش می کنیم می فهمه!   حالا خدایی این نی نی خوردن نداره؟ اعتراف می کنم از اونروز تا حالا چندبار این کارو تکرار کردم خوبیش اینه که کافیه بغلش کنم و بوسش کنم. سریع یادش میره. ...
18 ارديبهشت 1393

در شرف 6 ماهگی

هفته آینده مهدیار شش ماهش پر میشه. و اما از احوالات آقا مهدیار در این روزها: -کم کم باید غذای کمکی رو شروع کنه. چون با هر قاشقی که به دهن کسی میره مهدیارم میره تو دهن طرف و همراه اون بنده خدا دهنشو انقدر تکون میده که آدم از رو میره -مهدیار میتونه بشینه، البته گاهی به پشت میافته ولی خیلی کم. وقتی هم میافته جیغ میزنه که بلندش کنیم هیچ تلاشی برای غلط زدن و سینه خیز نمی کنه! -اگر خدای نکرده اشتباهی پیش بیاد و غلط بزنه! کلی جیغ میزنه که بریم نجاتش بدیم -بیشتر از اسباب بازیاش به کنترل و گوشی موبایل علاقه داره و برای برداشتنشون به جلو حمله می کنه! اگر هم دور باشن اینقدر غر میزنه تا براش بیاری نزدیک!       ...
21 فروردين 1393

نوروز 93

سال نو مبارک... امسال اولین نوروز رو با آقا مهدیار داشتیم و چه شیرین بود! آقامهدیار مارکوپلو سفرهای نوروزیشو از 20 اسفند شروع کرد! خرم آباد، اصفهان، شیراز، اهواز، بوشهر و استان خودمون هرمزگان؛!!! مناطقی بود که آقامهدیار در این مدت به اون ها سرکشی کرد! و هم اکنون پس از یک سفر طولانی با خوبی و خوشی در منزل خود بسر می بریم ...
20 فروردين 1393

چهار ماهگی

24 بهمن مهدیارمون چهارماهه شد و واکسن چهارماهگی رو خوب و خوش و خرم براش زدیم و خدارو شکر هیچ مشکلی هم براش پیش نیومد. شب قبلش هم آقامهدیار رو کچل کردیم خیلی ی ی ی جیگر شده. شبیه قلدرا شده و البته قیافه ش روی شخصیتش هم تاثیر گذاشته و جدیدا وقتی چیزی می خواد جیغ های بنفش می کشه! جیغ هاااااا.... خلاصه حسابی با هم مشغولیم و سه نفری با هم حال می کنیم ...
12 اسفند 1392

خواب شیرین

این روزها آقا مهدیار خیلی خیلی خوابش کم شده و بعلت کم خوابی روزها سرحال نیست و درحال غر زدنه... سخت می خوابه و زود هم از خواب بیدار می شه... مثلا فقط 20 دقیقه خوابه و باز روز از نو و روزی از نو... اما آقا پسر ما وقتی هم که می خوابه کلی ناز می خوابه و فقط دوست داری بشینی و نگاهش کنی... انشالله هرچه زودتر مشکل کم خوابی هاش هم رفع بشه و بیشتر و بیشتر بخوابه ...
12 اسفند 1392

ما هم آمدیم...

امروز آقامهدیار رفت راهپیمایی... و وقتی از حضورش در راهپیمایی مطمئن شد، با خیال راحت گرفت خوابید و بدینوسیله حضور پررنگ خودش رو در راهپیمایی عظیم 22بهمن اعلام کرد ...
22 بهمن 1392

آغاز شیطنت ها...

چند روز دیگه آقامهدیار 4 ماهه میشه و تقریبا بعد از برگشتن از مسافرت حسابی شیطنت از نگاهش می باره!!! مهدیار  12بهمن ،12 روز مونده به 4ماهه شدنش برای اولین بار قهقهه زد . الان هم شبا برای خوابیدنش حسابی غر می زنه و بهانه می گیره تا خوابش ببره... انشالله همه ی نی نی ها به سلامتی بزرگ بشن و این روزها رو با خوشی و سلامتی طی کنن...
21 بهمن 1392